نقدی بر کتاب گووگری (برادری) با گویش بختیاری
نقدی بر کتاب گووگری (برادری) با گویش بختیاری نوشته جواد خسروی نیا
انتشارات نیوشه: شهرکرد 1389

مقدمه: هدف از نوشتن این مطلب حساسیت، دغدغه و تعلقخاطری است که راقم این سطور برای فرهنگ، تاریخ وهنربختیاری داشته و برای حفظ آن احساس مسئولیت میکنم از طرفی براین باورم اگرقراراست کاری انجام شود بهتراست با کمترین اشکال و ایراد انجام شود تا این که فقط به صرف انجام کاری هر چند از سر تکلیف و تعهد، اما ضعیف و دارای اشکال به انجام برسد. بخاطر اینکه بد دفاع کردن از یک حقیقت ناب بدترین نوع دشمنی است. البته با علم به این حقیقت که املای نانوشته غلط ندارد.
اخیراً کتاب گوگری (برادری) نوشته آقای جواد خسروی نیا برحسب اتفاق به دستم رسید. با مطالعه بخشی از آن چند نکته ذهنم را به خود مشغول کرد ومرا برآن داشت تا بقیه کتاب را نیز بخوانم وهرچه درحین مطالعه جلوتر میرفتم نکتههای پیشین در ذهنم برجستهتر میشد تا اینکه برای بار دوم والبته این بار با یادداشت برداری آن را مطالعه کنم. این مطلب علاوه بر نکاتی در خصوص کتاب مورد نظر حاوی چند نکته دیگراست که پیش از ورود به بحث لازم میدانم به آن اشاره کنم و در واقع پیش فرضی برای ورود به بحث است:
نکته اول:
انتقادها و اشکالهای وارده بیشتروصرفا به لحاظ گویشی وادبیات نوشتاری متن کتاب میباشد ونه کند وکاو در صحت وسقم تاریخی روایت داستانهای کتاب؛ که البته آن هم خالی از خلل نیست و دراین نوشته به اختصار و در مجالی دیگر به تفصیل به آن خواهم پرداخت. باری این نکات و ایرادات گویشی بنظرمن که خود یک بختیاری از شاخه هفت لنگ و از پدری دورکی ومادری بهداروندم میرسد. گرچه متخصص زبان شناسی وادبیات فولکلور نیستم اما به لحاظ اینکه هنوزسالها شهرنشینی ومدرنیته نتواسته علاقه وتکلم به زبان مادری را از من بگیرد وهنوز با تسلط نسبی در خانه و نزد خانواده با این گویش تکلم میکنم به قضاوت نشستهام. البته قضاوت نهائی با شما خواننده آگاه و صاحب فضل بختیاریست تا نظر شما چه باشد.
نکته دوم:
باعلم به اینکه در میان گویشوران بختیاری با کمترین فاصله جغرافیائی از روستائی تا روستائی دیگر و از طایفهای به طایفهای وحتی در میان طوایف و تقسیمات آن وپراکندگی درگرمسیر و سردسیر وسایر تقسیمات در نظام و ساختار اجتماعی ایل بختیاری تفاوتهای دور و نزدیکی وجود دارد که آن هم یک امرطبیعی غیر قابل انکار و گریزناپذیراست و در سایر گویشها و زبانها هم این اتفاق رخ میدهد اما اگر قرار باشد بنده که از طایفه بابااحمدی (بامدی) هستم مطلب یا کتابی به گویش بختیاری بنویسم باید تمامی سعی و تلاشم براین باشد که از واژههایی که خاص طایفه خودم هست و در گویش سایر طوایف استفاده نمیشود وکمترمتداول است پرهیز کنم وبا استفاده نکردن از آن واژهها از لطمه زدن به کل مطلب جلوگیری کنم. جا دارد یاد وخاطر بزرگ مرد عرصه هنر و فرهنگ بختیاری فقید زنده یاد بهمن علاءالدین (مسعود بختیاری) را زنده بدارم که چگونه برای گزینش اشعار وابیات وانتخاب واژگان بختیاری دقت و هنرمندی خاصی بخرج میداد تا این نکته که عرض کردم در سرایش یا خوانش اشعار و ترانههایش رعایت شود و شنونده متوجه تمایزاندک گویشی طوایف نشود گرچه همگان میدانند که ایشان متعلق به کدام طایفه بود. البته یکی از دلایل مانائی ایشان در قلب و ذهن دوستدارانش همین است و رعایت این نکته لطافت اشعار و شهد آثارش را درکام همتباران خود برای همیشه نشانده است. اهمیت این نکته به این سبب است که قراراست ما وارثان فرهنگ و تاریخمان به نسلهای آینده باشیم؛ بنابراین وقتی آثار مکتوب و ضبط شده بجای بگذاریم ماندگاری طولانی خواهد داشت که خطای در آن جبران ناپذیراست مخصوصاً با پیشرفت تکنولوژیهای امروزی مانند اینترنت و شبکههای مجازی سایتها، وبلاگها وغیره با تکثیراشتباه اصلاح آن غیرممکن وغیرقابل برگشت بنظر میرسد. باری این مسئولیت بر دوش نویسنده و خوانندهای که در این راه قلم و نفس می زند کاریست دشوار و این دشواری ارزش اثر افزون میکند و روشن است که خلق هر اثر فاخر و ارزشمند بسیار دشوار و سخت است.
با اینکه کمی به حاشیه میرویم ولی لازم میدانم اشارهای بکنم به اینکه اگر به دور وبر خودمان نگاهی بیاندازیم متوجه میشویم که اکثرما، فرزندانمان حتی درخانه به زبان معیارفارسی تکلم میکنند اگرچه پدر ومادرشان و یا بزرگترهاشان با گویش بختیاری سخن میگویند وکوچکترها با آنکه میفهمند ولی قادر به صحبت کردن با این گویش نیستند. این روند درسالهای آتی با ازبین رفتن نسل پیشین قطعاً شدت بیشتری خواهد یافت لذا توجه به نگارش صحیح فرهنگ وتاریخمان دقت وحساسیت مضاعفی را میطلبد.
نکته سوم:
یک ضرب المثل بختیاری میگوید: اخومت که اگومت. دقیقاًمصداق مراد ومقصود نگارش این مطلب است چرا که اگر برای نویسنده این نقد موضوع کتاب مهم نبود مثل سایر کتب و مطالب قرائت و به کناری میرفت فارغ از فایده مندی آن؛ اما همین نکته باعث شد که در حد بضاعت خود به نکاتی اشاره کنم.
اما پس از این مقدمه نسبتاً طولانی با ذکر شماره صفحه معادل فارسی وتلفظ اصلح آن واژه برای جایگزین واژه بکار برده شده مطاللب را به قضاوت ونظر مخاطب میرسانم.
بدلیل محدودیت فضا بخش هائی از کتاب و نه همه آن انتخاب و آورده شده است.
1- عنوان کتاب برروی جلد گوگری نوشته شده است که نگارش صحیح آن گووگری با سکون واو دوم است که قرائت آن را برای نخستین بار برای مخاطب با مشکل در تلفظ مواجه میکند. برای امتحان کتاب را به چند نفربختیاری نشان دادم در نگاه اول به اتفاق همه آنها عنوان کتاب را اشتباه قرائت کردند.
2- ونوم خداوند چوخا و شال. در سرآغاز سخن. شما بجای من، خداوند قبا وشال وکلاه کجا و خداوند مردانگی، آزادگی غیرت و تمامی صفات انسانی والا و نیک مردان بختیاری کجا و قسم به شال و کلاه کجا. از استعاره و تعابیر مجازکه بگذریم پذیرفتن این عبارت قدری مشکل است. جالب است که جذابیت این تعبیربرای نویسنده چنان است که در بعضی دیگر آثارخود نیز آن را دوباره آورده است.
3- درابتدای کتاب متوجه این نکته میشویم که نویسنده بزرگوار و ویراستار فرهیخته و ناشر تکلیفشان را با گویش بودن یا زبان بودن بختیاری مشخص نکردهاند. نویسنده در صفحه 7 و پیش گفتار آن را زبان میداند و ناشر (ص 11) و ویراستار دردیباچه (ص 13) آن را گویش. در حالی که بین این دو تفاوت است.
4- در پیش گفتارنویسنده ازخانم الیزابت مکبن رز سخنی نقل میکند و ایشان را سیاحی فرانسوی معرفی میکند که با کمال حیرت باید گفت ایشان پزشک است نه سیاح و اگر حتی بپذیریم که پزشکی سیاح بوده باشد ملیت ایشان که انگلیسی است را نمیشود توجیح کرد ماجرا به اینجا ختم نمیشود درادامه نویسنده ایشان را مربوط به عهد فتحعلی شاه قاجار میداند درحالی که وی در زمان فتح اصفهان و تهران توسط بختیاریها درسال 1909 درسرزمین بختیاری حضور داشته است وتعجب بیشتر ازاین است این خانم انگلیسی که اتفاقاً کتاب سفرنامه گونهاش با عنوان با من به سرزمین بختیاری بیائید ترجمه زنده یاد فقید مهراب امیری ازمعدود و اولین کتب راجع به فرهنگ وتاریخ بختیاری است که یک غیر ایرانی نوشته است که برای اهل مطالعه و ادب ناشناخته نیست.
5- در داستان ستاره زلف مخملی اشاره به خصومت کلبعلی خان دورکی و برادرش جعفرقلی خان دورکی شده که بنظر خای از اشکال نیست. چرا که بدیهیترین قضاوت درمورد این ماجرا و گرو گرفتن جعفرقلی خان دورکی توسط جعفرقلی خان بهداروند سوء استفاده از علاقهای بود که کلبعلی خان دورکی به برادرش جعفرقلی خان دورکی داشته است، میباشد نه خصومت میان این دو. البته اگر فرض را براین بگذاریم وبپذیریم که کلبعلی خان با برادش خصومت داشته صرف ربط آن به صفت نیک برادری یا بقول نویسنده گوگری باز نمیتوان توجیه گر قلب کردن تاریخ باشد.
6- اصرار به شکستن کلمات و یا املای غلط آن، نوشتار را به گویش بختیاری نزدیک نمیکند؛ اما نویسنده در جای جای کتاب براین اشتباه اصرار میورزد.
1) ص 27 در سرآغاز سخن کلمه عهت بجای کلمه عهد که با تلفظ حرف دال بین د و ذ و نوک زبان آمده است.
2) ص 28 استفاده از کلمه مهلی با فتحه میم به معنی خیلی در گویش مردمان استان کهگیلویه و بویراحمد متداول است و بنظر واژهای غیر بختیاریست که به کرات در کتاب استفاده شده است.
3) ص 30 شایه به معنی شاه را که درست آن شا ن است به ه غیر ملفوظ آخرنون.
4) ص 31 در دربار پادشاه همه ورستادن پسه هانه تینیدن یعنی همه پاشندند و پشتشان را تکاندند (ترجمه خود نویسنده در پانوشت صفحه) بنظرغیرمعمول میآید در حضور شاه آنهم در دربار مدعوین روی خاک بشینند اگر فرض را بر استفاده نویسنده از مجاز باشد باز هم زائد بنظر میرسد توجیه پذیرنیست و به زیبائی متن کمک نمیکند. طول سطراضافه کردن وچند تعبیر و جمله بی ربط را آوردن از لطف کلام میکاهد.
5) ص 35 حیولا خون یا حبیب الله خان درست پنج سطر بعد هیولاخون! آمده است.
6) در داستان نادرشاه و دالوی بختیاری. ایکاش بجای انتخاب این عنوان با توجه به مضمون داستان عنوان نادرشاه و علیمرادخان انتخاب میشد چرا که دالو یا پیرزن فقط در ابتدای داستان حضور مییابد و بیشترو اصل ماجرا مربوط به علیمرادخان است نه دالو. در همین داستان صفحه 43 واژه بگهرن به معنی بگیرن استفاده شده است که آوردن ه میان واژه تاکید ناصواب و توقفی نابجا در تلفظ کلمه ایجاد میکند.
7) ص 44 کلمه هیم به ضمه ه به معنی حکم میبایست با ح میآمد چون حیم همان حکم فارسی است. همین کلمه در ص 124 و درهمین صفحه عیمراد بجای علیمراد آمده است.
8) ص 48 پیا لاهقی یا مرد لایقی آمده که لایوق درستتر و مناسبتتر بود نه لاهق. همچنین ص 112. در همان صفحه خدافزی یا خداحافظی املای غلط همانطور که قبلاً گفته شد کمکی به برگرداندن واژه به بختیاری نمیکند.
9) ص 49 مشابه اشتباه قبل پنسد یا پانصد میتوانست پونصد یا حداقل پنصد نوشته شود.
10) ص 54 کلمهٔ درهتی یا (تنه درختی) که درخت با همان تلفظ فارسی نوشته و ادا میشود.
11) ص 56 قت یا قطع که میتوانست قط بدون ع آخر نوشته شود.
12) ص 99 بجای بطلوی به معنی بطلبی واژه بتلوی آمده که باز املای غلط مشاهده شده است.
13) ص 98 بی هرمتی بجای بی حرمتی.
14) ص 122 تیس خان احتمالاً منظور نویسنده تی خان بمعنی نزد خان باشد.
15) ص 123 و 124 مهروف بجای معروف و اهدام بجای اعدام.
16) ص 113 سرهم نویسی اسم حسینقلیخون. اگر ایلخانی درادامه اش بود میشد حسینقلیخونایلخانی. یا محکمکاری در ص 127.
17) ص 124 خاشت ئی کنم به معنی خواهش میکنم که بجای آن واژه خواهشت ئی کنم مناسبتر بود.
18) ص 124 دیرا اگر منظور دورها باشد نمیتوان جمع بست مگر آنکه بخواهد بگوید دورا دور که واژه جایگزین مناسب دیرا دیر است.
19) ص 126 چند ساهت بهد! ه بجای عین اشتباه بکار رفته.
20) ص 126 هیف بجای حیف.
21) ص 127 نزنگای به معنی نزدیکیهای« که بجای آن نهنگای با کسری نون اول مناسبتر بود.
22) ص 129 سدتا بجای صدتا.
23) ص 130 اخشی به معنی عشقی!
آنچه به نظر شما رسید نمونهها واشارتی بود با کمی اغماض به بخشهای از داستانها و حکایتهای البته شیرین و خواندنی کتاب گووگری (برادری). امیداست دوستداران و علاقه مندان فرهنگ وتمدن ایران زمین مخصوصاً همتباران و گویشوران بختیاری با انتقادهای خالی از قرض ودستگیری مشفقانه از پویندگان این راه بازار پژوهش و تحقیق را گرم نمایند. باشد با راهنمائیها و ارائه راهکارهای مناسب همگام با سایر تلاشگران این عرصه قلمی زده و قدمی برداشته باشیم.
درپایان از تلاشهای مجدانه آقای خسروی نیا کمال سپاس و قدردانی را دارم. بخاطر برداشتن گامی در جهت احیاء فرهنگ وتاریخ بختیاری و نکته بینی ایشان در انتخاب مضامین و موضوعاتی که در آستانه فراموشی و از یاد رفتن است.
کیومرث محمودی - شهرکرد - تیرماه 1393