نامنامه کهن ایران زمین


نامنامه کهن ایرانیان

400  نام اوستايي - زرتشتي و ايراني اصيل شامل کردی - پارسی - آذری - بلوچی - بختیاری و . . .

نامهاي بانوان ايراني

نامهاي مردان ايراني

 

 افرا

 ستایش کردن

نام شاپور اول

مهرک

 افشید

 شکوه خورشید

نام رودخانه ای در ایران

نیکا

 آلیش

 قابل اشتعال

از سرداران مبارز در برابر اسکندر گجستک

روشاک

 الیا

 نام گل

پدر بزرگ رستم

سام

 آمیتریس

 نام دختر داریوش دوم و همسر خشایارشا

نامی مقدس در ایران باستان

سپنتا

 آموتیا

 نام دوشیزه در زمان زندیه

داده شده از شاه

شهداد

 آناهیتا

 نام فرشتگان اهورامزدا

مرد بزرگ

شایگان

 آندیا

 همسر اردشیر اول

فرزند کيکاوس - شخصيت اسطوره اي ايرانيان

سیاوش

 آنیتا

 نام دختران در زمان زند- به معنی پرورش گیاه

فرمانده ارتش شاهنشاهی ایران در زمان اشکانیان - سورن

سورنا

 انوشا

 خوشحالی و سرور و شادی

هم پیمان داریوش اول

اوتانا

 انوشک

نام زنان در زمان ساسانیان- به معنی جاوید و ابدی 

یکی از شاهان ایران

وارتان

 انوشه

 نام زنان در زمان ساسانیان- به معنی جاوید و ابدی

متعلق به نسل آریا

آریانا

 آرا

 آراستن و زیبا کردن

شاهان سلسله اشکانیان

اشکان

 آرمیلا

 نام دختران در ایران باستان

شاه خوارزم

بکتاش

 آرمیتان

 شخصیتی در شاهنامه و دختر جمشید

فرستاده شهر از طرف فرشته مهر

دادمهر

 آروشا

 درخشان - نورانی - باهوش

پسر زیبا

فرهود

 آرتا

 نام شهر در زمان زند که به روی دختران میگذاشتند

 از شاهان ایران باستان

 گشتاسب

 ارنواز

 شخصیتی در شاهنامه و دختر جمشید

 ظاهر سالم و زیبا

 هیراد

 آرتمیس

 گوینده راستی- نام دریاسالار زن

 از فرمانده هان داریوش بزرگ

 هیتاسب

 آرتنوس

 صادق - راستگو - نام دختر داریوش

 حکیم و فیلسوف ایرانی و داماد زرتشت اسپنتمان

 جاماسب

 آسا

 نام دختر شاپور دوم ساسانی- بزرگ و علیحضرت

 از شخصیت های شاهنامه

 جویان

 آتاناز

 نامي ايراني

 از شاهان پیشدادی - فرزند سیاوش- نوه کیکاوس

 کیخسرو

 آتنا

 نامي ايراني

 ستاره

 کیان

 آتوسا

 دختر کورش بزرگ همسر داریوش بزرگ مادر خشیار

برادر کوچک اشو زرتشت

نيوتيش

 آتوشه

 نام عمه یا خاله شاپور شاه

 نام ایرانی

 مهراشک

 آوید

 نامي ايراني

 نام ایرانی

 مهرساد

 آویسا

 آب پاک و تمیز

 نام ایرانی

 مکابیز

 آیدا

 همچون ماه و مهتاب

 از شاهان ساسانی

 نرسی

 آیدان

 چهره زیبا همچون ماه - آیسان

بنيانگذار شاهنشاهي و حقوق بشر جهان

 کورش

 آیلا

 نور ماه و مهتاب- آیناز

 شاهنشاه ایران و فرزند داریوش بزرگ

 خشایار

 پرشه

 جرقه - دختر ایرانی

 یا کمبوجیه یا کامبوزیا فرزند کورش بزرگ

 کامبیز

 پروشات

همسر داریوش دوم

 سومین شاه پیشدادی در حدود 6000 سال پیش

 جمشید

 ردیمه

 همسر کمبوجبه - شاهزادگان هخامنشی

 روحانی گذشته ایران در زمان زرتشت

 هیربد

 رکسانا

 دختر داریوش دوم

 یکی از پهلوانان ایرانی

 هژیر

سپنتا

مقدس ایرانی

نماد مقدس انسان بالدار از دوره ما قبل زرتشت

فَرَوَهَر

وانوشه

نام گل

نام یکی از شاهان گذشته

فریان

آذرمهر

آتش مقدس ایرانیان- آذرمینا

خسرو پرویز شاه ایران

دارمان

آذرنوش

نام زنان ساسانی و همچنین آتش مقدس ایران

شاه شاهان - شاههنشاه بزرگ تاریخ ایران

داریوش

آزیتا

نام شاهزاده - ملکه و پرنسسز در ایران

فرزند کاوه - شخصیت ایرانی در شاهنامه- یکی از خاندانها

کارن

برسین

دختر داریوش سوم که اسکندر با او ازدواج کرد

به معنای آتش بزرگ

برسام

بهنوش

خوش مشرب - مطبوع - دلپذیر

از موزیسین های دوره ساسانی

بامشاد

بهشید

نامي ايراني به معنی بهترین روشنایی

پدر مزدک

بامداد

بیتا

زیبا و خوش چهره

نیای داریوش بزرگ - به معنی رامش دهنده ایرانیان

آریارمن

کاساندان

همسر کورش بزرگ

یکی از فرماندهان کورش بزرگ

آرتاباز

چیستا

زنی که دارای مقام روحانی و مقدس در ایران بوده

شاهزاده در نزد ایرانیان و فرزند اردشیردوم

ارشان

دل آسا

نامي ايراني

نام نیای داریوش بزرگ

ارشام

درسا

همچون مروارید

بنیانگذار سلسله ساسانیان - اردشیر بابکان

اردشیر

الیکا

مادر زمین - شکوفه - نام دهی در شما ایران

نام شاهان پارتی و برادر داریوش اول

اردوان

الیزه

نام مکانی در رودبار

نام کشیشی در زمان ساسانیان

اردا

المیرا

فدا کننده

نام نیای داریوش اول

ارشاما

اریکا

مرتبط با زمین

نام اولین پادشاه سلسله اشکانیان

ارشک

اِستاتیرا

همسر داریوش سوم

نام قهرمان وطن پرست ملی ایران

آرش

ایرسا

رنگین کمان

نام فرشته

آراد

کیانا

برخواسته از نسل کيانيان 

نام کورش اول

آرآسب

لبینا

نام یکی از قسمتهای موسیقی کهن ایران

نام پادشاه دادگستر ایران

انوشیروان

لیدا

مهسان - مهسیما – مهسو- مهرشید

جاودانه

انوش

مهشید

مهسان - مهسیما – مهسو- مهرشید

نام یکی از شاهزادگان ساسانی که به بابک خرمدین خیانت کرد

اَفشین

ملیسا

مرهم - نام زنبور عسل در یونانی

شخصیتی در شاهنامه - پدر فریدون

آبتین

ماندان

ماندانا - مادر کورش بزرگ - همسر کمبوجیه اول

نام يکي از پادشاهان خوزستاني در زمان داريوش بزرگ

آترين

مرسده

ملکه در ایران

نام فرمانده ارشد گردونه هاي کورش بزرگ

آرتاباز

میترا

فرشتگان مقدس ایران باستان

نام والي فريگيه در زمان کورش بزرگ

آرتام

نازنوش

نامي ايراني

برخواسته از نسل آريا - داده شده آريايي

آرياداد

نیسا

دختر یکی از شاهان پارتی

نام هفتمين پادشاه ماد

آرتين

نیوشه

نیوشا- گوش دهنده- نوشه

نام فرمانده ارتش کورش بزرگ در جنگ کوناکزا

آريا

نوشا

پرنس در زمان ساسانیان

آرياي بزرگ - از شاهزادگان سغد در زمان اسکندر گجستک

آريامس

پانته آ

شاهزاده اي که اسير کورش بزرگ شد

دارنده مهر - از سرداران داريوش سوم

آريامهر 

پریساتیس

همسر داریوش دوم و نام شاهزادگان

ايرانداد اوستا

آريوداد

پارمیس

 نوه کورش بزرگ از بردیا

يکي از بهدينان در فروردين يشت

آيوت 

رُدگون

مادر داریوش اول - پرنس در اشکانیان

از همپيمانان داريوش بزرگ در براندازي برديا

آرتامن 

ساینا

سیمرغ

کنيه فرهاد دوم و اردوان دوم شاهنشاه اشکاني

ارشکان

تینا

عاشق نوازش

از سرداران داريوش سوم

آريومهر

ویرا

ویشکا- ویدا - ویستا

فرزند کوچک اردشير شاهنشاه ايران

اوراش

آبنوش

از زنان ويس و رامين

بابک خرمدين تنديس وطن پرستي ايرانيان

بابک

آپاما

دختر سپيتمن سردار ايراني

نوازنده و رامشگر مشهور خسرو پرويز شاهنشاه ساساني

باربَد

آرتادخت

وزير خزانه داري اردوان چهارم اشکاني

از سرداران نامي ايران

برتهم

آرتيستون

دختر کورش بزرگ - زن داريوش

از سردارن يزدگرد شاهنشاه ساساني

برسام

آرگون

شهبانوي اردشير يکم هخامنشي

کي بيارش - همان آرمين شاهنامه

بيارش

ارشانوش

از نام نامه نخعي

دبير انوشه روان دادگر و بنيانگذار شاهنشاهي ساساني

پاپَک

برسين

زن ايراني اسکندر گجستک

پدربزرگ ساسان بنوشته کتيبه کعبه زرتشت

پارديک

پارميس

دختر برديا - نوه کورش بزرگ

نبيره سام - بدرود - شادباش

پِدرام

پروشات

در اوستايي به معني بسيار شاد

از نامهاي ايران باستان - تازي شده اش ابراهيم

پرهام

پريزاد

زن داريوش دوم هخامنشي

از نامهاي اوستايي به معني رزمجو

پِرشان

پورچيستا

پردانش-دختر زرتشت-زن جاماسب

بزرگ روحاني زرتشتي که اوستا را گرد آوري کرد

تنسر

جاماسبه

شهبانوي اردشير درازدست

بزرگ پيکر و دارنده اندام نيرومند

تهمتن

چيستا

فرشته دانش و خرد

پادشاه رمنستان- پادشاه اشکاني

تيرداد

رائيکا

پسنديده و دوست داشتني

از سرداران نامي خشيارشا - پادشاه ارمنستان

تيگران

رادنوش

بانوي شهرين

کنيه بهرام سپهسالار ارتش هرمزد انوشيروان

چوبين

سپاکو

زن مهرداد چوپان که کورش بزرگ را تربيت کرد

در اوستا به معني نيکنام - شاهنشاه ساساني

خسرو

فرنو

مادر بزرگ اشو زرتشت

نهمين پادشاه کياني - پسر رستم - داريوش

دارا

فرگون

نام زنان در ايران باستان

ديانوش دوانوش - دارنده جاودانگي

دانوش

کتايون

زن کيگشتاسب در شاهنامه

رادترين-با داد و دهشترين-از سرداران ارشير دوم

راتين

ميترادات

دختر مهرداد پادشاه اشکاني

نام پيکرنگار بهرام گور شاهنشاه ايران

رسام

نيسا

دختر مهرداد و خوهر ميترادات اشکانی

از فرزندان کيخسرو و برادر رامي

رامين

نيشام

نام فرشته نگهبان آذرخش

در پهلوي روژوه- وزير بهرام شاهنشاه ساساني

روزبه

نوشيد

نام مادر ماني نقاش  که خود را پيامبر ناميد

از سرداران ايراني در جنگ با اسکندر گجستک

روشاک

وستا

پردانش - دختر پاکدامن و با اصل و نسب

همپیمان داريوش بزرگ که گوش و بيني خود را در فتح بابل بريد

زوپير

ويدا

در اوستايي ويستا - پر دانش و فرهنگ

نام فرزند کيکاوس

ژوپين

هما

هفتمين پادشاه کياني - دختر کيگشتاسب

از نامهاي کهن زرتشتي ايران

ساميار

ياسمين

پهلوي ياسمن - نوعي گل- دختري در ويس و رامين

سردار بزرگ خسرو پرويز از خاندان وهمنزاد

شاهين

آتري

به معني آتش - از نامهاي باستاني

وزير شاهنشاه شاپور

شهروز

آپامه

خوشرنگ و زيبا - دختر اردشير دوم هخامنشي

پدر هرمزد - نگارنده کعبه زرتشت

شيراک

آرتا

از نامهاي باستاني

به معني راست و درست

فَربُد

آنديا

زن اردشير درازدست شاهنشاه هخامنشي

از پادشاهان ايراني در گرجستان

فرمنش

ارشين

از شاهدخت هاي هخامنشي

دومين پسر کيغباد- پسر کي اپيوه

کيارش

ارشنوش

نام نامه نخعي - نام باستاني

برادر فريدون شاه پيشدادي

کيانوش

افروز

از نامهاي پهلوي

کيامنش - کيافر - کيانزاد

کيانمهر

ناهيد

اناهيت - اناهيتا - فرشته آب

از وطنپرستان ديلمي

ليشام

بهرو

بهشاد - بهرخ - بهتاب

از سرداران مادي کورش بزرگ - ماه یزد یار - همسنگر بابک

مازيار

پرديس

باغ و بهشت - واژه پاراديز انگليسي از همين است

از نامهاي دوران هخامنشي - آفريننده مزدا - آئین آورنده مزدکیان

مزدک

پريوش

پريزاد - پريسا - پريداد - پري تن

پادشاه ايراني در کابل و پدر رودابه

مهراب

تارا

ستاره

همان ميتران پهلوي - از خاندانهاي اصيل ساساني

مهران

تناز

مادر لهراسب - دختر آرش کمانگير

برادر کوچک اشو زرتشت

نيوتيش

آذرگون

دختران در زمان اشکانی ویس و رامین

نیای یازدهم زرتشت

آئیریک

آذرمهر

آتش مهر

کیش - راه و روش

آئین

آرتونیس

دختر ارته باذ و خواهر برسین

سپهبد ایرانی در نبرد با بهرام چوبینه

آئین گُشنَسب

آرمه ئیتی

فروتنی - پاکی - نگهبان زمین

منشی شاهنشاه شاپور یکم ساسانی

آپاسای

آذرمیدخت

دختر همیشه جوان- دختر خسروپرویز- زنی که شاه شد

پسر اسفندیار

آتروترسه

آسیمن

نامی پهلوی که همان سیمین امروزی است

سردار ایرانی که والی آذربایجان بود- سردار داریوش

آتروپات

آماستریس

دختر داریوش سوم

آذرنوش - پاکدین زرتشتی

آترونوش

اَدرک

دختر یزدگرد سوم ساسانی

نگهبان ویژه کوروش بزرگ

آرتاپارت

اَردویسور

فرشته آب در ایران باستان

یکی از والی های شهنشاهی کوروش بزرگ

آرتام

آرته دخت

شهبانو اشکانی همسر اردوان

هفتمین پادشاه ماد

آرتین

اَرشیت

دوست ترین - نامی از دوره هخامنشی

راهنما و راهبر - نامی اوستایی

آریاز

اَمِستریس

شهبانوی خشایارشا

فرزند کوروش هخامنشی

آروکو

اوراشی

زن پسر سیامک

نگهبان و سردار سرزمینهای آریایی

آریابد

بینا

دانا و بیننده

پسر آریامنش پادشاه کپدوکیه

آریاراد

دینا

نامی ایرانی

یکی از بهدینان زرتشتی

آیوت

پُرشاد

خواهر داریوش سوم هخامنشی

ایران منش در روزگار ساسانی

ائیریه من

پری ویس

دختری در ویس و رامین

نامی پهلوی - از سرداران کورش بزرگ

ادیشه

توشنامئیتی

فرشته مهر و دوستی

پسر خشایارشاه

اَرتاریا

تیتک

از نامهای زرتشتیان امروزی

از متحدین داریوش بزرگ بر ضد مغ دروغین

اَرتامن

مهر نوش

نامهای رایج امروزی

فرمانده ناوگان خشیارشا

اَرتاوند

داماسپیا

شهبانوی اردشیر یکم

در کتاب ماتیکان هزاردستان از برزگان بوده است

اَرتور

رائیکا

پسندیده و دوست داشتنی

یکی از سرداران ماد در روزگار کوروش

اَرتَمَن

راتا

فرشته بخشش و مهربانی در وندیداد

در اوستا یعنی برترین راستی - سرداری هخامنشی

اَرتَبرزین

زرشام

دختری از خاندان جمشید

راستین و بزرگوار

اَردین

سپاکو

همسر مهرداد چوپان که کوروش بزرگ را پرورش داد

فرمانده امپراتوری ایران در حمله اسکندر گجستک

اَرزین

سَتوِش

ستاره باران در زبان پهلوی

نماینده داریوش سوم برای گفتگو با سکندر ملعون

اَرسیما

سریرا

زیبا - خوش چهره

نامی اوستایی و رقیب زریر

اشتوکان

سندوس

خواهر خشایارشاه

کسی که از راستی و نیکی سود جسته است

اشاداد

سی سی کام

کامروا - مادر داریوش سوم - دختر اُستان برادر اردشیر دوم

در پهلوی اُمیت - از نویسندگان دینکرد زرتشتیان

اُمید

سیندخت

دختر مهراب پادشاه کابل

پسر اردشیر سوم

اُوَرَش

شراره

از نامهای رایج امروزی

از سرداران کوروش بزرگ

اُورداد

شاهیده

پارسا - پرهیزکار

ازسرداران داریوش سوم در حمله اسکندر گجستک

باتیس

شیددخت

دختر روشنایی و نور

از سپهبدان مازندران

باوَند

فرنوش

از نامهای رایج امروزی

فرزند کوروش بزرگ

بَردیا - بَردیه

گلدیس

از واژه اوستایی دَئسه به معنی همچون گل

پدر بهرام - از موبدان یزد

بروسا

ماندوی

شهبانوی اردشیر سوم شاه ارمنستان

برادر زن هرمز چهارم ساسانی

بَستام

مهدیس

از ماه دیس گرفته شده است به معنی گل چهره

نیک آفریده شده

بهداد

مهرو

به معنی چهره ای همچون ماه

نیکترین راه - بهترین انتخاب زندگی

به رَوِش

مهدخت

به معنی دختری همچون ماه

کی بیارش - همان آرمین شاهنامه

بیارش

مهر آریا

مهر دختر آریایها

از پهلوانان ایران زمین

پوریا

مهر آئین

کیش مهر ایرانی

جستجو کننده راستی و درستی

پویان

میرتو

از زنان شاهنشاهان هخامنشی

پسر شیدسب پادشاه زابلستان از نوادگان جمشید شاه

تورک

نائیریکا

بانوان پارسا در دین زرتشتی

پسر اردشیر سوم پادشاه اشکانی ارمنستان

تیران

نوشید

مادر مانی نقاشی در دوره ساسانی

پسر رستم ذال

جهانگیر

نِیشام

فرشته نگهبان آذرخش

کنیه بهرام سپهسالارارتش هرمزد انوشیروان ساسانی

چوبین

ورتا

نامی پهلوی به معنی گل

فرمانده ایران در کاپادوکیه

داتام

ویس

معشوقه رامین در دوره شاهنشاهی اشکانیان

از پادشاهان ایرانی در زمان پایان دوران سلوکیان

داریو

هورام

واژه ای پهلوی به معنی خوش رام - خنده رو

از خاندانهای ایرانی

دانین

یوتاب

خواهر آریوبرزن - زنی سردار در آذرآبادگان

پادشاه ایرانی بنیان گذار امپراتوری ماد

دیااکو

آریا ناز

نامی ایرانی

از سرداران اردشیر دوم - رادترین مرد

راتین

مانوش

چند تن از نیاکان منوچهر پیشدادی

پیشکار دربار انوشیروان دادگر

رام برزین

پارِند

فرشته نیکبختی و فراوانی در ایران باستان

پسر زادشم

رایش

رفیدا

زنی ایرانی در ویس و رامین

برادر بزرگ اشو زرتشت

رتوشتر

رام دخت

دختر آرام و متین

نامی ایرانی

ریوشاد

پرنیان

حریر - نامی ایران

پسر کیکاووس

ژوبین

شیرین

شاهزاده ایرانی ارمنستان معشوقه خسرو ساسانی

در اوستا سپنته میتر - قاتل خشایارشا فرزند داریوش بزرگ

سپند مهر

آذرآناهیت

ملکه ایران در زمان شاپور ساسانی

در اوستا سپیتریدات - داده خداوند

سپهرداد

پرین

دختر کیقباد بانوی دانشمند ایرانی که به گردآوری اوستا همت نمود

از درباریان آستیاگ ماد

سپیتا

گردآفرید

زن ایرانی دلاور و جنگجو که با سهراب زور آزمایی نمود

گوش دادن به صدای وجدان - پیک ایزدی در دین بهی

سروش

آریاتس

از زنان سردار ایرانی در دوره شاهنشاهی هخامنشی

تابش سرخ - پسر زال

سهراب

گردیه

خواهر بهرام چوبینه بانوی دلاور و جنگجو

پسر کی کاووس

سیامک

هلاله

شاهنشاه ایران در دوره کیانیان

در اوستا سَئنا - از پیروان زرتشت

سینا

پوران

پوران دخت شاهنشاه ایران در دوره ساسانیان

نام زرتشتیان امروزی - نام بهرام گور

شاه بهرام

روناک

نام زیبای کهن و اصیل کردی ایران

از شاهان باوندی

شروین

روژه

نام زیبای کهن و اصیل کردی ایران

چهره شاهانه - از موبدان ساسانی

شهروی

روژان

نام زیبای کهن و اصیل کردی ایران

از شاهان شیروانی ایران

شیروان

مهرخ

دختری با چهره ماه

از شاهان ساسانی

شیروی

 

 

از پادشاهان ساسانی

فرامین

 

 

لایش و شایسته

فرزام

 

 

نامی ایرانی

فرزین

 

 

سمبول ملی ایرانیان همان فَرَوَهَر است

فَرَه وَشی

 

 

دومین پاشاه ماد در بیستون نیز نامش هست

فرورتیش

 

 

نام بسیاری از شاهان ایرانی - فرهاد عاشق شیرین

فرهاد

 

 

از خاندانهای اصیل ایرانی همان کارن

کارین

 

 

نامی ایرانی

کامیار

 

 

پسر مرزبان

کُردان

 

 

پسر کی قباد

کی آرمین

 

 

نامی ایرانی

کیازند

 

 

برادر شاه فریدون پیشدادی

کیانوش

 

 

پسر موبد سروش

کیوان

 

 

نامی ایرانی

کیومهر

 

 

پسر گیو

گودرز

 

 

پسر کیخسرو شاه کیانی

لُهراسب

 

 

نقاش دوره ساسانی که دعوی پیغبری کرد

مانی

 

 

نامی از دوره هخامنشی

مِهربُد

 

 

نامی ایرانی

مهیار

 

 

از دانشمندان ایرانی

نیما

 

 

نورانی - مقدس - دارای احترام

ورجاوند

 

 

امید - آرزو - سپهبد تبرستان

وَندا

 

 

نامی پهلوی - همان بهرام امروزی

وَهرام

 

 

هم پیمان داریوش بزرگ در براندازی مغ دروغین

ویسپار

 

 

نام بسیاری از شاهان ایران

هُرمُز

 

 

پسر ویسه و برادر پیران

هومان

 

 

مانند پادشاه

کیاوش

 

 

روش - کردار - منش - باور

آئین

 

 

خسرو انوشیروان دادگر پادشاه بزرگ - کاخهای تیسفون از اوست

کسری

 

 

بر وزن ارشام نیای داریوش بزرگ

پرشام

 

 

سردار بزرگ ایران که برای مبارزه با اسکندر نبرد کرد و کشته شد

آریوبرزن

 

 

سردار بزرگ ایران که ضحاک نابود کرد و فریدون را بر تخت نشاند

کاوه

 

 

داده شده از مهر آریایی - شاهنشاه بزرگ ایرانی در زمان پارتیان

مهرداد

 

 

شاه بزرگ اشکانی که بر ضد حکومت سلکویانی یونانی قیام کرد

تیرداد

 بن مایه این نامها : 

گنجينه نامهاي ايراني : استاد مهربان گشتاسب پور پارسي

نامهاي ايراني : استاد برجسته شادروان دکتر بهرام فره وشي 

نامنامه : شادروان دانشمند پرفسور حسابي

پژوهش و گردآوری از ارشام پارسی

 

درباره اشو زرتشت

 


نام راستین زرتشت

شادروان "دستور دالا" پیرامون زرتشت می گوید : ما همه چیز درباره محمد و موسی و عیسی و حتی بودا می دانیم ولی هیچ آگاهی علمی و دقیقی پیرامون زرتشت بزرگ آریایی و نخستین پیام آور جهان نمی دانیم  .

از سروده های به جای مانده از زرتشت ( گاتها ) می یابیم که نامش زرتشتر و نام خانوادگی اش سپتام یا سپتم است . اوستا شناسان نام زرتشت را از دو واژه زرث به معنی زرد - زال و پیر و اشتر به معنی شتر معنی میکنند . در مجموعه شتر زرد یا پیر معنی می دهد . عده دیگری این نام را شایسته چنین بزرگ مردی نمی دانند و بر این باور هستند که زرث به معنی روشنایی معنی میدهد و اشتر را از ریشه اش یا درخشیدن می دانند . که در مجوعه "زرین روشنایی" ترجمه می شود . آنان بر این باورند که نام اصلی وی سپتم است که معنی سپید یا سپیدترین بوده است که پس از برانگیخته شدن به پیام آوری جهان زرتشتر خطاب شد به معنی روشنایی مینوی . بودا نیز همین کار را کرده است . نامش گوتم بوده به معنی گاوین و گاونر بزرگ که پس از برانگیخته شدن به ارشاد مردمان نام بذ را بر میگزیند که به معنی دانا است 

ادامه نوشته

بهمن علاءالدین مشهور به مسعود بختیاری

یک استثناء در تاریخ موسیقی بومی عصر حاضر به شمار می‌رود...


گر چه او تنها روایتگر بخشی از فرهنگ موسیقایی بختیاری زبان‌ها بود ولی نقشی بیش از یک خنیاگر بومی یافت و توانست در طول ۳۵ سال از حیات خود، یک زبان مشترک موسیقایی بین همه بختیاری‌ها ایجاد کند. شاید همنسگ او در سایر فرهنگ‌های بومی ایران نتوان یافت.
وقتی خبر درگذشتش منتشر شد، همه بختیاری های داخل و خارج از کشور، فارغ از این که در چه مرتبه‌ای از مناصب اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی هستند، سیلی از پیام و اظهار همدردی به را انداختند.
در یگانه بودنش همین بس که اولاً همه ایل او را می شناختند و ثانیاً همواره در قیاس با سایر خوانندگان، انتخاب اول بختیاری‌ها بود. غالباً در هنگام طرح موضوع، این جمله از مخاطبان بومی‌اش شنیده می شد:«هیشکی نتره چی علاءالدین بخونه» (هیچ کس نمی تواند مانند علاءالدین بخواند) و این یک باور قلبی بود نه تعارف که اصولاً بختیاری ها اهل تعارف نیستند و به رک گویی شهره اند.
ظهور هنری مسعود بختیاری در زمانی موسوم به دوره رادیو اتفاق افتاد. از ویژگی های این دوره، فاصله گرفتن جامعه هنری از برخی عناصر اصلی فرهنگ موسیقی ایرانی چه در حوزه سنتی و چه بومی است.
برنامه‌های رادیویی گلها نمونه ای این رویکرد در حوزه موسیقی سنتی بودند و به همین نسبت، هنرمندان نواحی مختلف ایران که پایشان به رادیو باز می شد، تحت تأثیر همین فضا نمی توانستند یک موسیقی ناب از خاستگاه فرهنگی خود ارائه بدهند.
نتیجه چیزی بود که شاید بتوان همان برچسب گلها را بر آن چسباند. یعنی موسیقی بومی با شمایل شهری و آن هم از نوع گلهایی. نمونه ضبط های موسیقی محلی از شمال ایران، خراسان، بختیاری، شیرازی و کردی در این دوره به خوبی نشان می دهند که موسیقی های یاد شده تا چه اندازه با مختصات موسیقی شهری رایج در رادیو و گاه کافه ها نسبت داشتند.
بهمن علاءالدین زاده منطقه عشایری لالی از توابع مسجد سلیمان بود و طبیعتاً صداهای ناب ایل در گوشش موج می زد. منهتی همکاری با رادیو اهواز چنین امکانی برایش فراهم نمی کرد آنی باشد که بود. بلکه می بایست با قواعد موسیقی حاکم بخواند و این شد که تا پیش از انقلاب با همراهی منصور قنادپور نوازنده سنتور، آثاری را به دو گویش فارسی و بختیاری با حال و هوای موسیقی شهری ارائه داد. آثاری که از نظر ارکستری و کلاً صدا دهی، هیچ نسبتی با موسیقی بختیاری نداشتند.
اما یک برگ برنده همراه این آثار بود و آن صدای نرم و مخملی علاءالدین –محدوده باریتون- که بدون هیچ جوش و فریاد، در گوش بختیاری ها زمزمه می کرد. دیگر این که فرزند ایل، نیک می دانست مخاطبانش چگونه نسبت به فرهنگ خویش نوستالژی دارند و با انگشت نهادن بر این نقاط حساس، آن ها را به وجد می آورد.
پس از انقلاب، مدتی در سکوت به سر برد تا این که به واسطه دوست کرد زبانش محمد حسین سیفی زاده (آهنگساز)، به عطا جنگوک هنرمندی برآمده از مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایرانی معرفی شد. جنگوک بختیاری نبود ولی زادگاهش لار واقع در جنوب استان فارس از نظر فرهنگی خیلی به بختیاری ها و به طور کلی فرهنگ لری نزدیک بود و او با اتکاء به پشتوانه فرهنگی و آموزشی اش می توانست در خدمت خلق یک موسیقی متفاوت از آثار مشابه قرار بگیرد.
بدین ترتیب "مال کنون" به عنوان نخستین نوار رسمی وی در سال ۱۳۶۵ وارد بازار موسیقی شد. توفیق باور نکردنی آن، هنوز هم ورد زبان هاست. دومین و آخرین همکاری بهمن علاءالدین با عطا جنگوک، شش سال بعد منجر به "هی جار" شد.
نوع صدادهی این دو اثر در مقایسه با آثار رادیو اهواز، خیلی به فرهنگ بکر موسیقی بختیاری نزدیک بود. گر چه صدای هیچ ساز بومی شنیده نمی شد ولی تیز بینی جنگوک در انتخاب ملودی ها و نوع تنظیم شان دو ویژگی داشت. اول این که تا حد زیادی مخاطبان بومی را به فضای زندگی سنتی ایل نزدیک می کرد و دیگر این که چون حال و هوای به اصطلاح امروزی هم داشت، مخاطب غیر بومی را نیز کم و بیش جذب می کرد و کم نبودند آن هایی که بختیاری نبودند و با "مال کنون" مسعود بختیاری خاطره های دل انگیزی به یاد دارند.
طبیعت گرایی در آثار زنده یا بهمن علاءالدین موج می زند. او پیش از آن که با مظاهر زندگی نوین ماشینی روبرو شود، شب و روزش در واژگانی چون مه (ماه)، افتو (آفتاب)، آساره (ستاره)، کوگ (کبک)، اور (ابر)، بارون (باران)، تش (آتش)، که (کوه) و غیره خلاصه می شد. به همین دلیل در غالب آوازهایش که معمولاً اشعارش را خود می سرود و طرح آوازی اش را به انجام می رساند، چنین واژگانی بسیارند.
از این مهم تر، رویکرد آگاهانه وی به احیای آوازهای بومی با اشعاری جدید است. چه این که برخی از آوازهای کهن، یا اشعار مناسب روز نداشتند و یا این که اصولاً برای مناسبت خاصی به وجود آمده بودند. مانند بهره گیری از آواز "برزگری" و یا "صیادی" که اولی آواز کشاورزان و دومی آواز شکارچیان بوده است. او حتی از آوازهای سوگ موسوم به "گاگریو" نیز با اشعار دیگر بهره می برد و همچنین قادر بود تلفیقی از این آوازها را ارائه دهد. یعنی بخشی از جمله آوازی اش با بخشی دیگر از آن، ریشه ای متفاوت داشته باشد. نمونه اش، آواز "آساره" در آلبومی به همین نام است. علاءالدین در این لحن برگرفته از آوازهای سوگ و همچنین یکی از آوازهای کار، روایتی عاشقانه و لطیف تری از نمونه اصلی ارائه می کند که همانند آوازهای سوگ خشن و اندوه بار نیست.
دقت نظر وی یکی از عوامل توفیق او در جذب مخاطبانش بود. به جای این که در فرهنگ های دیگر به دنبال ملودی بگردد و یا خود به ساختن ملودی های ضعیف بپردازند، از آبشخور نغمات بومی نهفته در صدای ساز توشمال های بختیاری بهره می برد. خود می گفت: "اگر در کار کرنا نوازان دقیق شویم نغمه های بسیار بسیار زیبایی پیدا می‌کنیم که در نگاه اول ممکن است به چشم نیایند." با همین نگاه تصانیف زیبایی خلق کرده بود. از معروف ترین شان می توان به تصنیف "تنگ بلور" اشاره کرد که نخستین بار در رادیو اهواز با ارکستر شهری منصور قنادپور خواند.
بهمن علاءالدین در سال ۱۳۱۹ در منطقه عشایری لالی از توابع مسجد سلیمان به دنیا آمد. وی پس از تکمیل تحصیلات متوسطه آن زمان به خدمت آموزش و پرورش در آمد و تا سن بازنشستگی در کسوت معلمی انجام وظیفه می کرد. از سال ۱۳۵۰ در کنار شغل معلمی ،‌همکاری خود را با رادیو اهواز آغاز کرد و با همراهی منصور قنادپور نوازنده سنتور که شیوه نوازندگی‌ و تنظیم ارکستری‌اش بسیار متأثر از استاد پایور بود، آثاری را به دو گویش فارسی و بختیاری ارائه داد.
پس از انقلاب در سال ۱۳۶۵ نخستین نوار شرکتی وی با نام "مال کنون" به بازار موسیقی آمد. این کار با آنکه بیست سال از زمان تولید و انتشار اولیه‌اش می گذرد، همچنان رتبه اول فروش نوارهای بختیاری را از آن خود کرده است. شش سال بعد دومین کار او با نام "هی جار" و باز هم با آهنگسازی و تنظیم عطاء جنگوگ روانه بازار شد."هی جار" نیز محبوبیت و مقبولیت فراوانی یافت ولی هرگز به پای "مال کنون" نرسید. مسعود بختیاری پس از این دو اثر شاخص خود، سه اثر دیگر به نام‌های "آستاره"، "برافتو" و "تاراز" را با کمترین تعداد نوازنده به علاقه‌مندان موسیقی بختیاری ارائه داد. همپای همیشگی وی در غالب نوار ها و کنسرت‌ها،‌ علی حافظی نوازنده توانای نی بختیاری بود.
مسعود بختیاری در طول عمر خود هیچ گاه زنی اختیار نکرد و پس از بازنشستگی نیز در جمع خانوادگی خواهرش در کرج می‌زیست. از حضور در تجمعات و مجالس چندان لذت نمی برد.
علاءالدین موسیقی بختیاری را عمیقاً درک کرده بود و قادر بود صورت متفاوت از نسخه اصل آن را به مخاطبان ارائه دهد به طوری که نه خشونت آوازهای وحشی را داشته باشد و نه چنان رنگ و لعاب شهری به خود بگیرد که دیگر نتوان آن را موسیقی قومی و محلی نامید. وی چنانکه خودش می گفت ظرایف موسیقی بختیاری را از جمله های کرنا نوازان دریافته بود.
معتقد بود "اگر در کار کرنا نوازان دقیق شویم نغمه های بسیار بسیار زیبایی پیدا می‌کنیم که در نگاه اول ممکن است به چشم نیایند." وی علاوه بر آواز خوانی، قدرت آهنگسازی نیز داشت و خیلی از ترانه های ماندگار وی زاییده ذهن خلاق خود اوست. تسلطش بر ادبیات فارسی و بختیاری و همینطور برخورداری از ذوق شعری به او امکان داده بود تا کلام بسیاری از ترانه‌هایش را خود بسراید. مانند ترانه "تنک بلور" که در سال ۱۳۵۱ با همراهی ارکستر رادیو اهواز به سرپرستی منصور قنادپور خواند.
زنده یاد بهمن علاءالدین پس از ۶۶ سال زندگی بدون حاشیه، شنبه ۱۳ آبان ۱۳۸۵ خورشیدی (۳ نوامبر ۲۰۰۶ میلادی) در کرج با دنیای ما خداحافظی کرد و در امامزاده طاهر همین شهر به خاک رفت.روحش شاد و یادش گرامی باد.

 

رپ ایرانی

رپ ایرانی :

موسیقی سنتی ما امسال هم عقب‌نشینی داشت. نغمه‌های آن ضعیف‌تر شد و سبک‌های غربی باز هم جلوتر آمدند.
در این میان، گروه‌های غیررسمی رپ، مخاطبان کم‌سن و سالشان را هدف قرار داده‌اند.
شاید شما اصلا اهل موسیقی رپ نباشید. شاید آن را اصلا موسیقی ندانید. ولی چه بخواهید، چه نخواهید موسیقی رپ بین نوجوانان ایرانی، طرفدارانی دارد، ماجدا از حاشیه‌های نسبتا زیاد بچه‌های اهل رپ که خیلی از شما با آن آشنا هستید سعی کرده‌ایم بخشی از این واقعیت اجتماعی را بررسی کنیم.


درست است که ساختن آهنگ‌های رپ و هیپ‌هاپ، چندان به آشنایی با تئوری‌های موسیقی نیازی ندارد، اما نوشتن متن ترانه‌های این سبک موسیقی، کار ساده‌ای نیست و گروه‌هایی توانسته‌اند در این نوع موسیقی مطرح شوند که کلام و موزیک مناسبی برای ترانه‌هایشان انتخاب کنند.
در این نوشته، مرور بسیار کوتاه و گذرایی داریم بر گروه‌های رپ ایرانی که عموما از طریق اینترنت، کارهایشان را به گوش مخاطبان نوجوانشان می‌رسانند. شما در مورد رپ و موسیقی آن اگر بدانید و تصمیم بگیرید، بهتر است از هر حالت دیگری که می‌شود فکرش را کرد.


اولین جرقه‌های موسیقی رپ مثل بسیاری از ژانرهای دیگر، ‌از دل فقر و تبعیض به وجود آمد؛ از تضاد، از اختلاف طبقه اجتماعی و از تفاوت رنگ. اولین نمایش را هم سیاهان گروه
Sugarhillgang اجرا کردند. آهنگ آن‌ها در سال ۱۹۷۹ منتشر شد و در فهرست تابلو چهل آهنگ پرفروش سال در ایالات متحده قرار گرفت.
رپ متولد شده بود به عنوان یک سبک جدید. وقتی آهنگ
Message به عنوان پیام سیاهان فقیر منتشر شد و سر و صدای زیادی به پا کرد، همه چیز وارد فضای جدیدی شد.
آمریکایی‌ها از نژاد آفریقایی و لاتین‌ها، زبان آسان و خوبی برای گفتن پیام‌هایشان یافته بودند. این یک اعتراض آمریکایی بود به نژادپرستی و مشکلات اجتماعی آمریکا. رپ در واقع، موسیقی عجیب و غریبی نبود، یک‌‌جور ریتمیک حرف زدن بود، آن هم با زبان خیابانی؛ همان زبانی که بین جوانان هر کشوری متولد می‌شود و پس از چندی فراموش می‌شود.


رپ را
CNN سیاهان می‌نامیدند. آن‌ها اوضاع و احوال خود را به زبان موسیقی به گوش یکدیگر و البته سفیدها می‌رساندند. سال‌های ۸۵ تا ۹۳، سال‌های طلایی رپ و هیپ هاپ بود. نطفه رپ اما، پیش از آن‌ها شکل گرفته بود؛ وقتی جیمز براون مشهور و محبوب، ترانه Payback را در سال ۱۹۷۴ منتشر کرد.
زبان شورش و اعتراض سیاهان، به راه افتاده بود و هیچ‌کس جلودارشان نبود. آن‌ها آمده بودند تا تمام فریادهای یک عصر را با سلاح موسیقی بر سر سفیدها بریزند.
میگویند آهنگ «یک یاری دارم» از بدیع‌زاده، اولین آهنگ رپ فارسی است. می‌گویند «هیپ هاپ»، همان بحر طویل ادبیات فارسی است. یعنی ما می‌توانیم به سبک بعضی‌ها که سر منشأ هر چیز را در ایران می‌بینیند، رپ و هیپ هاپ را هم به نام خود مصادره کنیم.
از این تاریخ‌نگاری‌ها که بگذریم، رپ، در واقع یک موسیقی بسیار ساده و عامیانه است، شعری که روی یک بخش کوتاه و تکرارشونده موسیقایی قرار می‌گیرد و بدون اوج و فرود آن‌چنانی، به طور ممتد و متوالی خوانده می‌شود.
دلیل این که هر کسی، سراغ موسیقی رپ می‌رود، همین سادگی بیش از حد آن است که چندان نیازی به نت دانستن یا آشنایی با علم موسیقی ندارد. به صدای آن‌چنانی هم نیازی نیست. صدا هر چه نخراشیده‌تر باشد، بیشتر در خدمت موسیقی رپ قرار می‌گیرد. پس رپ برای محبوب شدن به چی احتیاج دارد به یک کلام تأثیرگذار.


رپ‌خوان‌ها و علاقه‌مندان رپ، به کلام مورد استفاده در آهنگ‌هایشان «تکست» می‌گویند. اصلا علامت مشخصه هر رپ‌خوانی، همین تکست است؛ تکستی که حتما باید قافیه داشته باشد و بتوان آن را به حالت ریتمیک خواند.
هر چه مصرع‌ها کوتاه‌تر باشند، رپ‌خوان راحت‌تر می‌تواند بالا و پایین‌های آهنگ را رعایت کند. در این یک ساله که رپ فارسی بین نوجوانان ایرانی شایع شده، بعضی از قدیمی‌ترها تکست می‌سازند و آن‌ها را به دیگر عاشقان شهرت و محبوبیت می‌فروشند؛ یک تجارت در دنیایی که فلسفه‌اش در ابتدا، اعتراضات اجتماعی بود و بس! اما حالا هرکس به هر کسی که بخواهد در قالب این سبک اعتراض می‌کند، گاهی هم مثل بازار داغ امروز ما ناسزا می‌گویند و بددهنی می‌کنند.
به آهنگ‌های رپ، «بیت» می‌گویند. در واقع آهنگ‌های رپ، یک بیت اصلی هستند که مدام تکرار می‌شوند.


اغلب رپ‌خوان‌های ایرانی، از آن‌جا که خیلی بااستعدادند(!)، از بیت‌های دزدی استفاده می‌کنند. بیچاره امینم و توپاک، بیت می‌سازند و جانشینان خلف آن‌ها در ایران، به سبک خوانندگان لس‌آنجلس،‌ روی آن کلام فارسی می‌گذارند و نسخه فارسی آهنگ‌های معروف را با کلام سطحی خود ارائه می‌کنند.
بیت‌سازی این روزها اما ساده‌تر از همیشه است. با یک نرم‌‌افزار کامپیوتری ـ‌ معمولا
ejayhiphop ـ‌ می‌توان بیت ساخت و به خورد خلق‌الله داد.
در این نرم‌افزار،‌علاوه بر چند بیت آماده، سمپل‌های مختلفی وجود دارد که بیت‌ساز می‌تواند با کنار هم قرار دادن آن‌‌ها، آهنگ جدیدی بسازد. از تجارت تکستی گفتیم، باید به تجارت بیتی هم اشاره کنیم.
علاوه بر بیت‌سازان حرفه‌ای، چند سایت رپ زیرزمینی، بیت‌های آماده را به مزایده می‌گذارند تا با سرکیسه کردن مشتریان عشق خوانندگی، پولی به جیب بزنند.
اولین رپ‌های فارسی را یک گروه ایرانی ساکن آلمان تولید کردند. آن‌ها مسائل اجتماعی را در قالب موسیقی رپ و هیپ‌ هاپ مطرح می‌کردند. البته مسائلی که چندان مسألهٔ داخل کشور نبودند و یا اگر بودند، خیلی سردستی و سطحی به آن‌ها پرداخته‌ می‌شد.


چند سال بعد از آن‌ها، آهنگ‌هایی به شکل رپ از تلویزیون پخش شد؛ در برنامه‌ای به نام اکسیژن که مجری‌اش شهاب حسینی بود. انگار این سبک موسیقی، یک جورهایی رسمی شده بود.
پس از آن، آلبومی به نام «اسکناس» از شاهکار بینش‌پژوه منتشر شد؛ آلبومی با آهنگ‌سازی بهروز صفاریان که با استقبال نسبتا خوبی هم مواجه شد؛ آلبومی که این روزها از طرف رپ‌خوان‌های جوان، بدجوری مورد انتقاد و حتی استهزا قرار گرفته.
رپ‌خوان‌های جدید، آلبوم شاهکار را شعاری، بی‌اثر و معمولی معرفی می‌کنند اما در همین اثنا، چند نوجوان و جوان با استفاده از انتشار آهنگ‌هایشان از طریق اینترنت، موفق شدند برای خود نامی دست و پا کنند.
آن‌ها از نام اصلی خود استفاده نکردند و هر یک برای خود لقبی در نظر گرفتند؛ القابی که در برخی موارد مسخره و بی‌معنا است. انگار این روزها اسم است که تعیین می‌کند نوجوانان تسخیر شده در رپ، محو آهنگ‌های چه کسی شوند. انتخاب اسمی مثل فرعون، واقعا عجیب و به واقع زشت است.


یکی از اولین کسانی که موفق شد با خواندن روی آهنگ‌های غربی، مطرح شود، «هیچ‌کس» بود.
ادامه نوشته

نی نواز

 

نی‌نوازی در دوره معاصر 〈

امروزه و در دوره ای که ما زندگی میکنیم از میان سازها و نوازنده ها میتوان گفت که فقط ساز پر رمز و راز نی است که توانسته علارغم وجود همه مشکلات و نارسایی ها به راه خود در جهت انتقال این امانت به ایندگان این موسیقی اصیل ادامه دهد. هم اینک در کشور و خارج از کشور اساتید بسیار ارزنده ای در رشته نی نوازی وجود دارند که اتفاقا اثرات ماندگاری را نیز خلق کرده اند.و در این میان یک استاد ارشد وجود دارد که جامعه موسیقی باید خواسته یا نا خواسته و پنهان یا پیدا در مقابل زحمات ایشان سر تعظیم فرود اورند کسی که به تنهایی بار انتقال این هنر را از نسلی دور به نسل حاضر را به دوش کشیده است کسی که این امانت را از سینه استاد خویش گرفته و به رسم امانت ان را به نسل بعد از خود انتقال داده است و او کسی نیست جز استاد مسلم نی ایران مولانا حسن کسایی.در این قسمت تلاش وبلاگ ماهوریان بر ان است تا اجمالا به معرفی اساتید معاصر نی بپردازد.
عنقریب است که از ما اثری باقی نیست
شیشه بشکسته و می ریخته و ساقی نیست
● استاد ارشد حسن کسایی:
به راستی اگر استاد جلیل شهناز را خداوندگار تار می نامند , استاد سید حسن کسایی نابغه نی نوازی ایران را باید خداوندگار نی نامید. استاد حسن کسایی در ۲۰ مهر ۱۳۰۷ در خاندان تاجر پیشه کسایی زاده شد.
پدرش سید جواد از افراد متمکن اصفهان بود و با موسیقی انس و الفتی داشت و با هنرمندان ان زمان اصفهان رفت و امد و حشر و نشری عمیق داشت از جمله : سید حسین طاهر زاده, استاد تاج اصفهانی,اکبر خان نوروزی,غلام حسین سارنج, و خاندان بزرگ شهناز.از هنرمندانی بودند که با خانواده کسایی رفت و امد داشتند.

حسن کسایی به توصیه پدرش به محضر استاد مهدی نوایی راه یافت.لازم به ذکر است که نامدار ترین نی نواز ایران در ان زمان نایب اسد اله اصفهانی بودکه حسن کسایی نتوانست از محضر او سود ببرد و نزد شاگرد ایشان به نام مهدی نوایی تلمذ نمود مهدی نوایی نیز از تنها شاگردان نایب بود. وقتی حسین یاوری به محضر نایب رسید نایب که در دوران پیری بود یاوری را به شاگرد ارشد خود مهدی نوایی سپرد و بدین ترتیب و به قول خود استاد کسایی یاوری شاگرد دوران شباب و جوانی مهدی نوایی بود و حسن کسایی شاگرد دوران کهولت مهدی نوایی .
پس از فوت حسین یاوری تنها حسن کسایی باقی ماند که باید بار سنگین مکتب موسیقی اصفهان را به دوش میکشید. و به ایندگان انتقال می داد. حسن کسایی پس از دوران کوتاهی که شاگرد مهدی نوایی بود توانست با قریحه بی نظیر خود تحولی عمیق در ساز نی و نی نوازی ایجاد کند و مانند تهرانی در تمپک و عبادی در سه تار نام خود را در تاریخ موسیقی ایران به ثبت رساند.استاد کسایی در همان دوران جوانی به رادیو راه یافت سپس در دوره ای در محضر استاد ابولحسن خان صبا حاضر شد و سالها کسب فیض نمود و به توصیه استاد صبابه عنوان تکنواز نی در برنامه گلها به هنر نمایی پرداخت و سالها یکی از بهترین نوازندگان برنامه گلها بود.
همچنین ایشان با همکاری بزرگان مکتب اصفهان مرحوم تاج اصفهانی, استاد جلیل شهناز, که از هر دوی اینها با عنوان استاد خود یاد میکند اثار بی بدیلی را خلق کرد .
استاد کسایی در ان دوران چنان به زیبایی دستگاه ها و ردیف های موسیقی را در ساز نی میگنجاند که همه موسیقیدانان وقت را به تشویق وا میداشت و در دادن جواب اوازها جزء بهترین ها بود.
و بعد ها با عنوان استادی با شمع وجود خویش داشته هایش را به شاگردانش انتقال میداد.

در عالم نی مشعلی افروخته ام
با شمع وجود خویشتن سوخته ام
پروانه ام و سوختن پروا , نه
این خود سوزی ز شمع اموخته ام
● ویژگی های نوازندگی استاد کسایی:

از ویژگی های نی نوازی استاد کسایی میتوان به صدای بی نظیر ساز او و سنوریته عالی اشاره کرد.همچنین می توان به اجرای استاکاتو ها و پاساژ های عالی که از شگرد های استاد است و واریاسیون های عالی و جمله بندی های موزون و گوش نواز و جواب اواز های بی بدیل در نیم پرده ها و ربع پرده ها اشاره کرد.

استاد کسایی اثار ماندگاری را خلق نموده است از جمله : البوم ازکران زنده رود در ۶ کاست, و البوم پس از سکوت در ۳ کاست , و اثر نی و عود از ایشان به نسل های اینده به یادگار مانده است.
استاد کسایی همچنین مهارت خاصی در سه تار نوازی دارد که ان را از خاندان شهناز و همچنین استاد کامل ابولحسن خان صبا به یادگار دارد. و مخصوصا تبحر ایشان در در اواز ها و تحریر های مکاتب مختلف به خصوص مکتب غنی اصفهان که نشان دهنده ارادت استاد کسایی به مرحوم سید عبدالرحیم اصفهانی و سید حسین طاهر زاده است.
استاد کسایی هم اینک دوران بازنشستگی  خود را در سرزمین محبوبش اصفهان میگذراند. عمرش طولانی
{ هنرمند واقعی یک عاشق است و همه عمر به عشق خود مشغول است با قناعت و تنگدستی تمام عمر در زاویه می نشیند و به دور از جنجال زندگی میکند و در عوالم دیگری سیر مینماید از جان شیرین میکاهد و بر معرفت دیگران می افزاید}

کوچه ی زنده یاد فریدون مشیری و جوابیه ای از هما میرافشار

بی تو مهتاب شبی باز از آن كوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم
شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق ديوانه كه بودم

در نهانخانه ی جانم گل ياد تو درخشيد
باغ صد خاطره خنديد
عطر صد خاطره پيچيد

يادم آمد كه شبی با هم از آن كوچه گذشتيم
پرگشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم
ساعتی بر لب آن جوی نشستيم
تو همه راز جهان ريخته در چشم سياهت
من همه محو تماشای نگاهت

آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ريخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ

يادم آيد
تو به من گفتی از اين عشق حذر كن!
لحظه ای چند بر اين آب نظر كن
آب ، آئينه عشق گذران است
تو كه امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا ،‌ كه دلت با دگران است!
تا فراموش كنی، چندی از اين شهر سفر كن

با تو گفتم
حذر از عشق؟ ندانم!
سفر از پيش تو؟‌ هرگز نتوانم!
روز اول كه دل من به تمنای تو پر زد
چون كبوتر لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی من نه رميدم، نه گسستم
باز گفتم كه: تو صيادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پيش تو هرگز نتوانم، نتوانم...!

اشكی ازشاخه فرو ريخت
مرغ شب ناله ی تلخی زد و بگريخت!
اشک در چشم تو لرزيد
ماه بر عشق تو خنديد
يادم آيد كه دگر از تو جوابی نشنيدم
پای در دامن اندوه كشيدم
نگسستم ، نرميدم
رفت در ظلمت غم، آن شب و شب های دگر هم
نگرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نكنی ديگر از آن كوچه گذر هم!
بی تو اما به چه حالی من از آن كوچه گذشتم!

*****بی تو طوفانزده دشت جنونم، صید افتاده به خونم
تو چسان می گذری غافل از اندوه درونم
بی من از کوچه گذر کردی و رفتی
بی من از شهر سفر کردی و رفتی

قطره ای اشک درخشید به چشمان سیاهم
تا خم کوچه بدنبال تو لغزید نگاهم
تو ندیدی...........
نگهت هیچ نیفتاد به راهی که گذشتی

در خانه چو بستم ،دگر از پای نشستم
گوئیا زلزله آمد ، گوئیا خانه فرو ریخت سر من
بی تو من در همه شهر غریبم
بی تو، کس نشنود از این دل بشکسته صدایی
بر نخیزد دگر از مرغک پر بسته نوایی

تو همه شعر و سرودی، تو همه بود و نبودی
چه گریزی زبر من، که زکویت نگریزم
گر بمیرم زغم دل ، با تو هرگز نستیزم
من و یک لحظه جدایی ؟ نتوانم ، نتوانم
بی تو من زنده نمانم.......

میرزا غلامرضا اصفهانی (خوشنویس)

  • زندگینامه

  • خوشنویسی در دربار

  • امضا

  • آوازه

  • آثار

  • اشعار

    زندگی

    پدر میرزا در سال ۱۲۱۲ه‍.ق از اصفهان به تهران آمده و به کسب قنادی مشغول شد. از آن‌جا که با وجود چند فرزند دختر، هیچ پسری نداشته، به زیارت امام‌رضا(ع) مشرف شده و با توسل به آن حضرت خداوند در سال 1246 ه.ق. پسری به وی می‌دهد که به همین دلیل نام وی را غلام‌رضا نهادند.[۲]

    ميرزا غلام‏رضا مردى مسلمان، عارف، اديب، دلسوخته و اهل معنى و اعتقاد بود.[۳] غلام‌رضا در 5 سالگی به مکتب رفت پس از دو سال قادر به خواندن قرآن به‌تمامی شد. [۴] او در سنين پختگى و استادى هنر خود را «توفيق خداوند عزوجل» ميداند [۵] و آنجاييكه اوصاف هنرش را شرح می‌دهد، می‌گوید که «نه از باب خودستايی است بلكه محض بروز فضل يزدانی و نفس مسيحايی است» ([۶]

    غلام‌رضا در ۵ سالگی به مکتب رفت پس از دو سال قادر به خواندن قرآن به‌تمامی شد. میرزا در خاطراتش می‌نویسد که در همان سال در رؤیایی صادقه به محضر امیرالمؤمنین علی(ع) شرفیاب شده و همین واقعه سیر زندگی او را دگرگون می‌کند. میرزا در قطعه‌ای به خط شکستهٔ خفی چنین می‌نویسد: «قریب هفت‌سال از سنین عمرم گذشته در دبستان به خواندن قرآن اشتغال داشته. شبی به خواب، بزرگواری ارشادم نمود به تقبیل آستان شاه‌اولیا در دنبالش شتافتم. در گوشهٔ آن جا حضرت شاه اولیا ارواح العالمین له الفدا توقف داشتند. چون نزدیک‌تر شدم فرمود مشقت بیاور. علی‌الفور صفحه کاغذ و دواتی به حضور مبارک تقدیم نمودم. در وسط آن صفحه لام و الف و یایی نگاشته و فرمودند از این رو بنگار. فردای آن شب در دبیرستان معلم صورت خواب را سؤال نمود. این بندهٔ حقیر ماجرا کماجرا باز گفت. دیگر حقیر را به تحصیل خط واداشت...»[۷] و این آغاز کار خوشنویسی او بود.

    میرزا پس از آن نزد میر سید علی تهرانی (پدر میرحسین خوشنویس مشهور) به‌تعلیم خط پرداخته تا جایی که در نه سالگی به حسن‌خط نامی می‌شود [۸] و در طول عمر نچندان بلندش آثار بسیاری را آفریده که برخی از آن‌ها در زمرهٔ آثار ملی هنری کشور ثبت شده‌اند.

ادامه نوشته

پاسخ اندیشمند ایرانی مقیم آلمان به سروش

در پی انعکاس مصاحبه عبدالکریم سروش با خبرنگار زمزم "ZEMZEM" ، آقای «جهان شاه ناصر» انديشمند و زبانشناس مقيم آلمان طی مقاله ای نکاتی را درباره پاسخ سروش به آیت الله سبحانی یادآور شده اند ... 
 آیا قرآن از ارادهء پیامبر تاءثیر پذیرفته است؟

مقالهء "بشر و بشیر" جناب محقق استاد ارجمند دکتر عبدالکریم سروش در پاسخ به جناب آقای سبحانی حاوی نکاتی است که مهمترین آن عنوان مقالهء مرا تشکیل می دهد. در این مقاله سعی دارم تا آنجا که امکان دارد از استناد به نقل خودداری ورزم و تنها به مدد عنصر عقل بر این باور اصرار ورزم که قرآن نمی توانسته از ارادهء بشری در اینجا پیامبر اسلام تاءثیر پذیرفته باشد. از آنجا که مقالهء جناب محقق اشارات خواسته و نا خواسته ای به مفاهیم و عبارات فلسفی دارد و فلسفه نیز جز عقل از سلاح دیگری بهره نمی برد و با عنایت به تفاسیر جدیدی که حضرت سروش در مفاهیم فلسفی بعمل آورده اند ضروری می بینم با استناد به عین عباراتی که در مقالهء " بشر و بشیر " آقای سروش نقش بسته توضیحاتی ارائه دهم:

سروش به نقل از مولانا:
نسخهء قانون ما عین شفاست
محصف ما مستفاد از مصطفاست

ادامه نوشته

یک اگر با یک برابر بود

معلم پای تخته داد میزد
صورتش از خشم گلگون بود
و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود
ولی آخر کلاسیها،
لواشک بین خود تقسیم میکردند
وان یکی در گوشه ای دیگر "جوانان" را ورق میزد
برای اینکه بیخود های و هو میکرد و با آن شور بی پایان
تساویهای جبری را نشان میداد
با خطی خوانا بروی تخته ای کز ظلمتی تاریک
غمگین بود
تساوی را چنین نوشت: یک اگر با یک برابر است
از میان جمع شاگردان یکی برخاست،
همیشه یک نفر باید برخیزد...
به آرامی سخن سرداد:
تساوی اشتباهی فاحش و محض است.
نگاه بچه ها ناگه به یک سو خیره گشت و
معلم مات بر جا ماند
و او پرسید: اگر یک فرد انسان، واحد یک بود
سکوت مدهشی بود و سوالی سخت
معلم خشمگین فریاد زد آری برابر بود
و او با پوزخندی گفت:
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آنکه زور و زر به دامن داشت بالا بود آنکه
قلبی پاک و دستی فاقد زر داشت پایین بود
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آنکه صورت نقره گون، چون قرص مه میداشت بالا بود
وان سیه چرده که مینالید پایین بود
اگر یک فرد انسان واحد یک بود،
این تساوی زیر و رو میشد
حال میپرسم یک اگر با یک برابر بود
نان و مال مفت خواران از کجا آماده میگردید ؟
یا چه کس دیوار چین ها را بنا میکرد ؟
یک اگر با یک برابر بود،
پس که پشتش زیر بار فقر خم میشد ؟
یا که زیر ضربت شلاق له میگشت ؟
یک اگر با یک برابر بود،
پس چه کس آزادگان را در قفس میکرد ؟
معلم ناله آسا گفت:
بچه ها در جزوه های خویش بنویسید:
یک با یک برابر نیست...

.خسرو گلسرخی